گوش به زنگ متوجه و منتظر امری یا خبری که شاید برسدگوش به زنگ بودن: کنایه از متوجه و مراقب و منتظر بودن ادامه... متوجه و منتظر امری یا خبری که شاید برسدگوش به زنگ بودن: کنایه از متوجه و مراقب و منتظر بودن تصویر گوش به زنگ فرهنگ فارسی عمید
گوش به زنگ(بِ زَ) متوجه. منتظر. بیوسان. - گوش به زنگ بودن، در انتظار بودن. مراقب و مواظب و متوجه بودن. و نیز رجوع به همین ترکیب در ذیل ترکیب های گوش شود ادامه... متوجه. منتظر. بیوسان. - گوش به زنگ بودن، در انتظار بودن. مراقب و مواظب و متوجه بودن. و نیز رجوع به همین ترکیب در ذیل ترکیب های گوش شود لغت نامه دهخدا
گوش به زنگ((بِ. زَ)) منتظر، مترصد، آماده عمل ادامه... منتظر، مترصد، آماده عمل تصویر گوش به زنگ فرهنگ فارسی معین